English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5741 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
She comes here at least once a week . U دست کم هفته ای یکبار اینجا می آید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
semimonthly U دوهفته یکبار نشریه دو هفته یکبار
triweekly U هر سه هفته یکبار
She comes here once in a blue moon . U سالی ماهی یکبار می آید اینجا ( بسیار بندرت )
Dont ever come here again. دیگر هیچوقت پایت را اینجا نگذار. [اینجا نیا.]
weekend U اخر هفته تعطیل اخر هفته
weekends U اخر هفته تعطیل اخر هفته
once in a whiled U یکبار
septan U هفت وز یکبار
this once U همین یکبار
TAN [Transaction authentication number] U رمز یکبار مصرف
biyearly U دوسال یکبار
biweekly U دوهفته یکبار
triennial U هر سه سال یکبار
weekly U هفتهای یکبار
weeklies U هفتهای یکبار
trimonthly U هر سه ماه یکبار
ever and anon U هرچندوقت یکبار
every now and then U هرچندوقت یکبار
that once U همین یکبار
horary U هرساعت یکبار
semiannual U شش ماه یکبار
sexennial U شش سال یکبار
sextan U 6 روز یکبار
quatrerly U سه ماه یکبار
from time to time U هرچندوقت یکبار
for once U یکبار استثناء
Every now and then . Occassionally . U هر چند یکبار
fortnight U هر دوهفته یکبار
once U یکبار دیگر
once U فقط یکبار
fortnights U هر دوهفته یکبار
write once read many U یکبار نویس
just for once U یکبار استثناء
monthly U ماهی یکبار
throwaway U یکبار مصرف
sepennial U هفت سال یکبار
tertian U هرسه روز یکبار
Wednesdays U هر چهار شنبه یکبار
again باز [یکبار دیگر]
octennially U هشت سال یکبار
trimensual U سه ماه یکبار رخ دهنده
How often ? U چند وقت یکبار ؟
quadrennial U چهار سال یکبار
quartan U چهار روز یکبار
septennial U هفت سال یکبار
quinquennial U هر پنج سال یکبار
septennially U هفت سال یکبار
triennal U سه سال یکبار رخ دهنده
Wednesday U هر چهار شنبه یکبار
weeks U هفته
week U هفته
per week U هر هفته
weekly U هفته به هفته
weeklies U هفته به هفته
a week U یک هفته
off and on U گاهی هرچند وقت یکبار
old wool U پشم یکبار مصرف شده
bidental U دوسال یکبار رخ دهنده دوساله
sabbatical year U مرخصی هر هفت سال یکبار
biannual U سالی دوبار دوسال یکبار
sabbatic year مرخصی هر هفت سال یکبار
expendable packing U بسته بندی یکبار مصرف
next week U هفته گذشته
passion week U هفته مصیبت
for a week U برای یک هفته
last week U هفته گذشته
running days U ایام هفته
inside of a week U در یک هفته کمتر
inside of a week U کمتر از یک هفته
weekday U روز هفته
week end U اخر هفته
midweek U میان هفته
this d. a week U یک هفته از امروز
eight day U هفته کوک
to morrow week U از فردا یک هفته
f.service U نمازمعمولی هفته
hebdomad U هفت هفته
A whole week U یک هفته تمام
fair market U هفته بازار
weekdays U روز هفته
Fortune Knocks at least once at everymans gate. <proverb> U خوشبختى بالاخره یکبار در خانه هر کس را مى زند.
worms U چند بار بخوان یکبار بنویس
wormed U چند بار بخوان یکبار بنویس
worm U چند بار بخوان یکبار بنویس
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
one anxious week of waiting U یک هفته انتظار با نگرانی
Weekend U تعطیلات آخر هفته
week day U روز معمولی هفته
I will be staying a few days U من میخواهم یک هفته بمانم.
feria U یکی از ایام هفته
nrxt monday U دوشنبه این هفته
to borrow for ... weeks U برای ... هفته قرض گرفتن
capacitor U تا دو هفته نیرو فراهم کند.
embryos U جنین کمتر از هشت هفته
Within the next few weeks . U درعرض چند هفته آیند ؟
at least four times a week U کم کمش چهار بار در هفته
ferial U مربوط بمیان هفته عیدی
write me every week U هر هفته برای من نامه بنویسید
We stayed at the seaside for one week . U یک هفته کنا ردریا ماندیم
embryo U جنین کمتر از هشت هفته
passion week U هفته پیش از رستاخیز مسیح
fetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
bank holiday U روزهای هفته که بانکها تعطیل هستند
What is the price per week? U قیمت برای یک هفته چقدر است؟
What's the charge per week? U اجاره آن برای یک هفته چقدر است؟
I had my car broken into last week. U هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
per U برای هر ساعت یا روز یا هفته یا سال
Every day of the week but Sundays. U همه روز هفته غیر از یکشنبه ها
foetus U جنین بیش از هشت هفته حمل
foetuses U جنین بیش از هشت هفته حمل
semiweekly U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
sempiternal U رخ دهنده دومرتبه در هفته نیم هفتگی
weekender U کسیکه به تعطیل اخر هفته میرود
Maundy Thursday U پنجشنبه هفته عذاب ورنج عیسی
leet U دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
in this country <adv.> U در اینجا
in these parts <adv.> U در اینجا
hither U اینجا
hither U به اینجا
where U اینجا
hitherto U تا اینجا
so far U تا اینجا
here U در اینجا
here U اینجا
thus far U تا اینجا
Trade ( business ) is slack this week . U این هفته بازار ( تجارت ) کساد است
I'm really looking forward to the weekend. U من مشتاقانه منتظر تعطیلات آخر هفته هستم.
here and there U اینجا انجا
up and down U اینجا وانجا
i am a stranger here U من اینجا غریبم
passim U اینجا وانجا
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
Let us get out of here! U برویم از اینجا بیرون!
no one is here U هیچکس اینجا نیست
I wI'll get off here. U اینجا پیاده می شوم
I am just passing through. از اینجا عبور میکنم.
hereon U در این مورد در اینجا
I am just passing through. فقط از اینجا میگذرم.
Come here tomorrow . U فردا بیا اینجا
Make some room here. U یک قدری اینجا جا باز کن
i had hom there U اینجا گیرش اوردم
i wish to stay here U میخواهم اینجا بمانم
isn't he there U ایا او اینجا نیست
make oneself scarce <idiom> U دور شو ،از اینجا برو
At this point of the conversation. U صحبت که به اینجا رسید
i do not belong here U من اهل اینجا نیستم
here lies U در اینجا دفن است
Out with them! U بروند بیرون [از اینجا] !
They must give not less than 2 weeks' notice. U آنها باید این را کم کمش دو هفته قبلش آگاهی بدهند.
casual labour U کارگری که برای حمل و نقل مواد تولیدشده هر چند گاه یکبار به کارگرفته میشود
I feel like a fifth wheel. U من حس می کنم [اینجا] اضافی هستم.
The bus to ... stops here. U اتوبوس به ... اینجا نگاه می دارد.
I am here on business. برای تجارت اینجا آمدم.
i intend to stay here U قصد دارم اینجا بمانم
I've been here for five days. U پنج روزه که من اینجا هستم.
He came over here in a mad rush. U او [مرد] با کله اینجا آمد.
i have come on business U کاری دارم اینجا امدم
Left out of one place and driven away from another. <proverb> U از آنجا مانده از اینجا رانده .
Is there a car wash? U آیا اینجا ماشینشویی هست؟
Is there a car wash? U آیا اینجا کارواش هست؟
some one must stay here U یک کسی باید اینجا بماند
take away your things U اسباب خود را از اینجا ببرید
I am here on business. برای کار اینجا آمدم.
None of that here. Nothing doing here. U اینجا از این خبرها نیست
He promised me to be here at noon . U به من قول داد ظهر اینجا با شد
I am here on holiday. من برای تعطیلات به اینجا آمدم.
what is your business here U کار شما اینجا چیست
Please sign here. لطفا اینجا را امضا کنید.
It has been a very enjoyable stay. در اینجا به من خیلی خوش گذشت.
It is extremely hot in here . U اینجا بی اندازه گرم است
It is pointless for her to come here . U موضوع ندارد اینجا بیاید
He usually drops by to see me . U غالبا" می آید اینجا بدیدن من
There is no point in his staying here . His staying here wont serve any purpose. U ماندن او در اینجا بی فایده است
I dropped in to say hello. U آمدم اینجا یک سلامی بکنم
open cycle reactor system U سیستم راکتوری که دران ماده سردکننده تنها یکبار از مبدل حرارتی مرکزی عبور میکند
Could you put us up for the night ? U ممکن است شب را اینجا منزل کنیم ؟
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
It seems I am not welcome (wanted) here. U مثل اینکه من اینجا زیادی هستم
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم چادر بزنیم؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
May I park there? U ممکن است اینجا پارک کنم؟
How long does the train stop here? U چه مدت قطار اینجا توقف دارد؟
Can we camp here? U آیا اینجا میتوانیم اردو بزنیم؟
How dare he come here . U غلط می کند قدم اینجا بگذارد
Just sign here and leave at that . U اینجا را امضاء کن ودیگر کارت نباشد
I am working here non-stop. U یک بند دارم اینجا کار می کنم
This is a good residential are ( neighbourhood ) . U اینجا محل ( محله ) مسکونی خوبی است
We were afraid lest she should get here too late . ترسیده بودیم که مبادا دیر اینجا برسد.
This is an ideal spot for picnics . U اینجا برای پیک نیک ماه است
The bus stop is no distance at all . U ایستگاه اتوبوس فاصله زیادی با اینجا ندارد
No one sent me, I am here on my own account. U هیچکسی من را نفرستاد من بحساب خودم اینجا هستم.
His coming here was quite accidental. U آمدن اوبه اینجا کاملا" اتفاقی بود
Do you think it advisable to wait here U آیا مصلحت هست که اینجا منتظر بمانیم
hic jacet U در اینجا خفته است ه کتیبه روی قبر
Tune in next week for another episode of 'Happy Hour'. U هفته آینده کانال [تلویزیون] را برای قسمت دیگری از {ساعت شادی} تنظیم کنید.
commit no nuisance U ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
They dont recognize your high-school diploma here. U دیپلم دبیرستان شما را اینجا برسمیت نمی شناسند
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1if you have any question please ask us , we are here to help
1چطوری میتونیم از استخر و باشگاه ورزشی اینجا استفاده کنیم
1one week they love you next week they hate you both weeks i got paid
1Profiles are unique pages where one can ‘‘type oneself into being’’
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
1میخواهم برای اینجا مفید باشم
1coffee table conversation piece
1cartridge
1 no!i am not,repeat not,going back to my father to ask for money
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com